۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

پروژه ی ۳۲ ساله ی محروم از تحصیل شدن و انکار اعتقادات بهائیان


در یک نگاه منطقی به سابقه ی برخورد حاکمیت با مسئله تحصیل بهائیان، می توان دریافت که در طی سال های متمادی پس از انقلاب ۵۷ و انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، بارها مقامات جمهوری اسلامی ایران با ترفندها و استراتژی های مختلف، بهائیان را از حق تحصیل در مقاطع عالی دانشگاهی محروم کرده اند.
در پی انقلاب فرهنگی که در بازه زمانی سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ انجام گرفت، تعداد زیادی از اساتید و دانشجویان بهائی از دانشگاه اخراج شدند که دانشجویان دگراندیش نیز از این قضیه مسثنی نبودند. پس از آن نیز حق شرکت در کنکور سراسری تا سال ۸۳ از بهائیان سلب شد و پس از پیگیری های متمادی و فشار های بین المللی و با حذف پرسش‌نامه‌ی مذهب در فرم ثبت‌نام کنکور، این مشکل به ظاهر حل شد، اما هر سال با درج دین اسلام در کارت ورود به جلسه داوطلبین بهائی از ورود آن‌ها به دانشگاه جلوگیری شد.
همچنین پس از ورود عده ی معدودی به دانشگاه ها در سال ۸۵، نامه ای با موضوع «ممنوعیت تحصیل افراد بهائی» از طرف وزارت علوم، تحقیقات و فناوری خطاب به ۸۱ دانشگاه در سراسر کشور فرستاده شد و بر طبق مصوبه‌ای از شورای عالی انقلاب فرهنگی و اعلام مراجع ذی‌صلاح امنیتی، "اشخاص بهائی چنانچه در حین ورود به دانشگاه و تحصیل مشخص شود که بهائی هستند باید از دانشگاه اخراج گردند."
در ادامه پروژه ی محروم ساختن و انکار اعتقادات بهائیان، از سال ۸۶ به بعد گزینه ی «پاسخگویی به سوالات معارف: اسلام» مقطعی در کارت ورود به جلسه کنکور درج شد و بهائیان، قانع و در کنکور شرکت کردند و در مقطعی دیگر نیز در کارت ورود به جلسه و هم در کارنامه داوطلبین بهائی «دین:اسلام» ذکر شد و با توجیه مسئولین که منظور از دین باز هم نوع امتحان دروس مذهبی است و ربطی به مذهب فرد ندارد، باز هم عده ای از داوطلبین بهائی در کنکور شرکت کردند.
اما سوال اینجاست که اگر منظور از «دین:اسلام» همان پاسخگویی به سوالات معارف اسلام است، چرا همانند مقطعی که «پاسخگویی به سؤالات معارف: اسلام» درج می شد این موضوع در کارنامه و کارت ورود به جلسه در سال ۹۰ درج نمی شود؟
با توجه به اهمیت این موضوع، من و تنی چند از دوستانم پس از گرفتن کارت ورود به جلسه و مواجهه با گزینه ی «دین:اسلام» به باجه های رفع نواقص مراجعه کرده و علت را جویا شدیم که مسئول مربوطه در پاسخ به سؤال ما اعلام داشت که با اشاره به «دستور صریح سازمان سنجش» تنها پیروان چهار مذهب رسمی در ایران اجازه شرکت در کنکور سراسری را دارند و پیروان دیگر اقلیت ها تنها با انتخاب یکی از این چهار دین رسمی به عنوان دین خود می‌توانند در کنکور سراسری شرکت کنند.
حال توجه به این نکنه ضروری است که با توجه به عملکرد حاکمیت در اخراج کردن متمادی معدود دانشجویانی که در دانشگاه ها تحصیل می کرده اند و فشار بر جوانان بهائی،  عده ی زیادی از بهائیان به دانشگاه آنلاین علمی آزاد دلخوش شده و برای ادامه ی تحصیل به این دانشگاه دل بستند.
این بار اما حاکمیت با هجوم به دانشگاه آنلاین علمی آزاد بهائیان و اقدام به تعطیل کردن آن و بازداشت و احضارهای گسترده، سعی در جلوگیری از پیشرفت جوانان بهائی و فشار بر آن ها برای خروج از ایران و یا انکار اعتقاداتشان و تن دادن به کلاه شرعی «دین:اسلام» را دارد، غافل از آنکه بهائیان ایران به این نکته واقفند که از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون عده ی زیادی از بهائیان، تنها به خاطر استقامت و پایبندی به اعتقاداتشان از جان، مال، اشتغال و تحصیل خود گذشته اند و عده ی دیگری نیز با تمسک به وجدان بیدار خویش هم اکنون در زندان به سر می برند و حاضر به کتمان عقاید خود نمی شوند، که این پایداری و استقامت همواره مورد تحسین جوامع مدنی گوناگون بوده است.
حال اینکه بنده با توجه به مجاز شدن به انتخاب رشته در کنکور ۹۰ و برای ادای دین به دوستانم نوید خانجانی، سما نورانی و دیگر محرومین از تحصیل که برای رسیدن به حق تحصیل بهائیان با احکام سنگین زندان مواجه شده اند و احترام به استقامت تمامی زندانیان وجدان، همچون یاران ایران و دیگر زندانیان بهائی دربند و خون پدربزرگم و سایر بهائیانی که در اوایل انقلاب به خاطر پایداری به اعتقاداتشان به شهادت رسیدند، انتخاب رشته نخواهم کرد و به درج دین:اسلام اعتراض خواهم کرد و از بقیه دوستان بهائی ام نیز خواهش دارم با رجوع به وجدان آگاه خویش، آگاهانه و مدبرانه تصمیم بگیرند.
شایان وحدتی
۱۹ مرداد هزار و سیصد و نود

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

برای سمائی که وجدانش نورانی است



انگار همین دو روز پیش بود آشنائیمان و همین دیروز بود صدای اعتراضمان به تبعیض..  از کجا به کجا رسیدیم سماء!
از آشناییمان در شیراز تا خداحافظی مان روبه روی اوین. عده ای می گویند یک سال که زمانی نیست برای زندانی بودن،  اما برای تو و امثال تو لحظه لحظه زندان بودن ازعدالت که چه عرض کنم، از تعادل طبیعی روزگار هم خارج است.
بهای چه چیز را می پردازی؟ بگذار عده ای را روشن کنم. بگذار بدانند یک سال زندان رفتنت به خاطر که و چه بوده و هست؟
دانشجویی که به خاطر عقایدش از تحصیل در دانشگاه محروم می شود و سپس برای پیگیری حقوق تحصیلی خودش قدم بر می دارد و در ادامه ی راه متوجه می شود که در این محرومیت تنها نیست. صدای مظلومیت کسان دیگری را هم می شنود که مثل او از تحصیل محروم شده اند؛ چه به خاطر عقایدشان و چه به خاطر دگر اندیشی و افکارشان! همین برای انسانی خوش قلب و با وجدان کافیست که نه تنها برای حقوق تضییع شده ی خودش بلکه برای رفع سایه ی تبعیض از روی سر هموطنانش از حقوق آن ها نیز دفاع کند.
 اما متاسفم که عده ای حتی به این بیداری وجدانت هم اعتقاد ندارند. حِکمت را در محروم شدن و تماشا کردن می بینند. همان ها که در وحشتِ واژه‌ها زاده شده اند و در ترسِ بی سر انجام مدارا می میرند. همان هایی که تو  و امثال تو برای حقوقشان می جنگی و آن ها تنها تو را شاید نگاه کنند. آن هایی که نمی دانند برای بنای ملکوت بر وجه کره ارض، شهامت متفاوت بودن را لازم داریم. بگذریم.. بیشتر از این خجالتشان ندهیم رفیق! هرچند که تعدادشان هم کم تر از تعداد روزهایی است که تو در انفرادی گذرانده ای..
می گویند تو شبیه نامت زیسته ای، ولی می گویم تو فراتر از نامت زیسته ای. آسمانی که اگر خودش را به بند بکشند ، پرنده هایی در آن پرواز می کنند که نمادی از آزادی خواهی و انسان دوستی اند.
بند 350 چند روزی است که مهمان ویژه ای دارد. به این فکر می کنم که حضور تو در کنار هم  بندان دگر اندیشت و هم فکری و صحبت با آن ها چه آینده ای برای ایران ترسیم می کند.
به لحظه های قبل از وارد شدنت به زندان و بغض مادر و دوستانت قسم که این ظلم  و بی عدالتی پایدار نیست و این دامنه بی دار و درخت نمی ماند.
فراموش نمی کنم شبی که احضار شدم چطور و با چه روحیه ای به من کمک کردی..
سه چوب خط تا امروز کشیده ایم، 300 روز دیگر باید سیاه کنیم دفاترمان را و انتظار بکشیم خرداد 91 و آزادیت را.
این شعر از سید علی صالحی همواره در گوشم هست:
".. آزادشان کنيد!
آن‌ها فرزندانِ فرصت‌گريزِ هزاره‌ی نان‌اند،
که در پايداریِ خويش
جهان را از پيرشدن باز می‌دارند.

آزادشان کنيد!
پرستويی که امروز قفس‌نشين شماست
فردا عقاب قفل‌شکنی خواهد شد
که به قله‌ی مِه‌گرفته‌ی قاف هم قناعت نخواهد کرد.. "
 
تا رسیدن به خواسته های مشترکمان همچنان ایستاده ایم!
از این به بعد عبور ریز عقربه ها را سخت مرور خواهیم کرد..
فدایی داری رفیق.. !
شایان وحدتی
یازده مرداد نود