۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

ماندن یا رفتن، مساله این نیست!

هر انسانی، خواه یک فعال با سابقه ی مدنی باشد، خواه یک دنبال کننده ی نوپای فعالیت های مدنی و حقوق بشری که حتی نتوان نام فعال بروی نهاد؛در ابراز عقیده و تفکر آزاد است؛
تا آنجا که ابراز عقیده، موجب بی احترامی و تمسخر نظر و عقاید دیگران نباشد و حتی فراتر از آن تا زمانی که آزادی های دیگری را محدود نکند و عملی مبنی بر تعرض و آسیب رساندن به دیگران انجام نگیرد، در برابر آنچه که توانایی انجام را آن را دارد آزاد است.
این روزها نه نوشته ها و ابراز نظر فعالین خارج شده با معیار های شخصی شان درباره مقاومت یا عدم مقاومت فعالین داخلی، سنجش میزان آن، بی اثر دانستن مقاوت ها، و شکستن حرمت آزادی توسط افرادی که در داخل مانده اند، و تن دادن آن ها به زندان، می تواند به پیش برد هدف های خیرخواهانه و خواسته های مدنی مشترکشان کمک کند و نه اظهار نظر فعالین داخلی درباره ی فعالین خارج شده از کشور و قضاوت در مورد میزان وفاداری و مقاومت آن ها می تواند بر دردهای مشترک مرحمی گذارد.
تخریب و مورد سرزنش قرار دادن یکدیگر به شکلی که عده ای از این سو و عده ای از آن سوی مرزها در مقابل هم قرار گیرند، خود می تواند عاملی باشد برای جدایی و از هم گسیختگی فعالینی که زمانی همگی دوشادوش هم در ایران در ظهور روزهای آبادانی، سربلندی وبروز حقیقی شرافت انسانی تلاش کرده اند.
اینکه مقاومت در ایران برای حصول کرامت انسانی و تن ندادن به ناعدالتی ها توهم است و کسانی که فکر می کنند، با ماندن در کشور می توانند برای آزادی آن تلاش کنند توهم زده هستند؛ خود توهین به تمام کسانی است که در ایران یا در زندان هستند و یا در آستانه رفتن به زندان قرار دارند.
آیا فعالین داخلی نمی توانند نوشته های کسانی که درباره تسلیم نشدن به زندان و حفظ حرمت آزادی و سرزنش آن هایی که مثل خودشان ازکشور نرفته اند و مثل خودشان نمی شوند و همچنین در کنار آن، حمایت و استقبال فعالین خارج شده از چنین نوشته هایی را، مصداق توجیهی برای خروج آن ها و عدم مقاومتشان در ایران قرار دهند؟!
آیا آن هایی که مانده اند نمی توانند بگویند "راه های تازه ای که مبتنی بر درکی عمیق از مقاومت و اعتراضی خودانگیخته به بی عدالتی حکم حبس است و تن ندادن به آن" چیزی جز خواسته ی صادرکنندگان احکام نیست؟ و یا بپرسند: آیا اگر قرار بر اجرای حکمی مبنی بر ممنوع الخروج بودن از ایران باشد، رفتن ها به همین سادگی ها امکان پذیر بود؟!
آیا نمی توان گفت آنچه از خارج شدگان وطن در ذهن باقی می ماند چیزی جز شبح های به جا مانده از درختان سبز و استوار دیروز است؟!
آیا نمی توان گفت آن هایی که رفته اند و در مقابل احکام پیش رویشان، به قول خود جا خالی داده اند و یا آن هایی که تبعید، تقدیر دلخواه و یا اجبارشان بود، میدان را خالی کرده اند و نباید بیرون از گود به نقد ماندن و رفتن و راه حل های سوم بپردازند؟!
آنچه که واضح و برای همه درد آور است، تهدید و تبعید عده ای به آن سوی مرز هاست که بنا به شرایط موجود در بازه های زمانی مشخص انجام گرفته و می گیرد که می توان از میانشان مهره هایی استوار، رنگ نباخته و به معنای واقعی پایدار در بازپس گیری شرافت انسانی گرفته شده از هموطنانشان یافت و آنچه دردناک تراست خروج عده ای به بهانه ها ی غیر واقعی و تنها جهت ارضاء و کسب شهرتی کوتاه مدت از طریق استفاده از منابع و رسانه هاست.
درحالت عکس نیز نمی توان از کسانی که با ماندن در ایران و تن دادن به زندان و حکم های فرساینده ی ناعادلانه دچار روحیه های شکست پذیر می شوند و با بروز خستگی و استیصال، خود عاملی برای رشد آسیب های روحی و روانی در وجودشان می شوند، نیز گذشت و از آن ها امید گرفت.
در هر حال آنچه که به پایداری خواسته های مشترک مبنی بر رسیدن به آزادی، حقوق مدنی و شهروندی کمک می نماید، نقد و یا تمسخر آن هایی که از ایران رفته اند و در مقابل آن هایی که در ایران مانده اند نیست، بلکه همدلی، حمایت و احترام دو سویه تمامی ایرانیان داخل و خارج برای اعتلای نام ایران و بازگرداندن شرافت ایران و ایرانی بودن است.
به امید رسیدن به روزهای روشن ایران


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر