۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

برای یاران ایران که تنها هفت نفر نیستند

سه سال از بازداشت اعضای یک گروه موقت ملّی که با تکیه بر وجدان و فضایل انسانی و اخلاقی به حل و فصل امور یک جامعه سیصدهزار نفری مشغول بودند و امور اداری و جاری معمول یک جامعه را هدایت می کردند، می گذرد. این هفت نفر کانال ارتباطی میان نهادهای محلی ملی و بین المللی بهاییان بودند که برای آموزش، انتشارات، ترویج تعلیمات بهایی در بین پیروان آئین بهایی و مشاوره ازدواج و جمع آوری اعانات، اختیاراتی را به افراد، کمیته ها و گروه های ویژه ای اعطا می کردند تا پس از تعطیلی نظام اداری بهایی و تشکیلات بهایی در ایران و در غیاب آزادی عمل و اثبات حسن نیت بهاییان به حکومت جمهوری اسلامی، جامعه بهاییان ایران را در شهرهای مختلف ایران هدایت و راهنمایی کنند.
اما پاسخ تمام این فعالیت های شفاف و ابراز حسن نیت، صداقت در بیان و عمل آن هم پس از گذشت 20 ماه بازداشت غیر قانونی، حکم ناعادلانه ی ده و سپس بیست سال زندان بود.
آنچه که مشهود است اینکه تنها 7 نفر مدیران جامعه بهایی ایران نیستند که در چنگال ظلم، خصومت و بی انصافی گرفتار آمده اند؛ روشنفکران و یا حتی مسوولان سابق نظام نیز در کنار دیگر شهروندان ایرانی که برای بازپس گیری حقوق از دست رفته در تلاش بوده اند و فریاد آزادی خواهی سر می داده اند در پشت میله های زندان و حبس های طولانی مدت به سر می برند.
آقایان جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و همچنین خانم ها فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت، همچنان پس از سپری کردن سه سال در زندان و زیر انواع فشارهای روحی و جسمی، خواسته هایشان، رسیدن به حقوق جامعه بهایی ایران و همچنین سایر شهروندان و مردمی است که آنها نیز به دنبال ابتدایی ترین حقوق خود هستند و برای حق تحصیل، حق انتخاب آزاد، آزادی بیان و عقیده و ... در پشت میله های سرد زندان، آزادی را بو می کشند و منتظر آن هستند که روزهای آبادانی، سربلندی و بروز حقیقی شرافت انسانی کشورشان را با چشم دل و سر ببینند. آنچه که شاهد آن هستیم بازتاب مداوم نام این هفت نفر در رسانه های مختلف جهان و اعتراض تریبون های مختلف دنیا به ظلم و ستمی است که نسبت به این هفت نفر و دیگر زندانیان محروم شده از جزیی ترین حقوق حقه شان است ولی این به تنهایی ثمر بخش نخواهد بود.
لحظه ای به این فکر کنیم که روزها و شب ها در بندهای زندان های ایران، روشنفکران و دگر اندیشان ایرانی با هر عقیده و تفکر، چه بهایی ، چه مسلمان و ... در تعاملات و بحث هایشان چه افکار و ایده هایی را برای آینده ایران به اشتراک می گذارند و روزهای روشن ایران را ترسیم می کنند و در کنار یکدیگر از حقوق ایرانی و کرامت انسانی سخن می گویند. همین کافی است تا ما نیز در کنار یکدیگر بر هر نقض حقوق انسانی اعتراض کنیم و برای آزادی خودمان و آن هایی که به خاطر ما و به خاطر طرز تفکر و عقایدشان به زندان افتاده اند قدم برداریم و جدا از دین، آئین ، عقیده و جنسیت با توسل بر راهکارهای منطقی و مسالمت آمیز و رسیدن به حقوق انسانی و شهروندی خود تلاش کنیم.
همانگونه که افرادی مثل احمد زید آبادی سخن از حقوق همه ی بهاییان و تلاش برای رسیدن به آن می گویند بهاییان نیز از دیدن ظلمی که به هموطنانشان می شود به ستوه آمده اند و برای درمان زخم هایی که بر تن خود و هموطنانشان نشسته است به دنبال مرحمی می گردند.
پس آنچه که فوریت تلاش ها، پیگیری ها و اعتراض ها را حتمی می کند شرایط سخت زندانیان در بند های امنیتی و زندان های مخوفی چون اوین، گوهردشت و قرچک ورامین است که بیش از پیش لزوم مشارکت هموطنان ایرانی را در فعالیت های اجتماعی، حقوق بشری و گفتمان های سازنده و همچنین تظلم خواهی و نامه نگاری ها با مسوولان حکومتی را روش می سازد.
پیامبر بهاییان می فرماید:
" ای دوستان، سراپرده ی یگانگی بلند شد، به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار. " به امید رسیدن به روزهای روشن ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر